و نيز مجلسي از «توحيد» صدوق از دَقّاق از كليني با اسنادش مرفوعاً تا ابن- أبيالعوجاء روايت كرده است كه چون حضرت امام جعفر صادق علیه السلام با او به مكالمه و محاجّه پرداختند ابن أبيالعوجاء فرداي آن روز نيز آمد و در نزد حضرت نشست و ساكت بود و به هيچ سخني زبان نگشود.
حضرت امام أبوعبدالله الصّادق علیه السلام به او گفتند: شايد آمدهاي تا بر همان منوال مكالمات پيشين سخني گوئيم؟!
گفت: آري يابن رسول الله!
حضرت گفتند: بسيار عجيب است كه تو انكار خدا مينمائي و گوئي من پسر رسول خدا هستم!
گفت: عادت مرا بدين گونه سخن و تعارفات واداشته است.
حضرت عالم علیه السلام به او گفتند: چرا سخن نميگوئي چرا حرف نميزني؟
گفت: إجْلَالاً لَكَ وَ مَهابَهً مَا يَنْطِقُ لِسَانِي بَيْنَ يَدَيْكَ فَإنِّي شَاهَدْتُ الْعُلَمَاءَ وَ نَاظَرْتُ المُتَكَلِّمينَ فَمَا تَدَاخَلَنِي هَيْبَةٌ قَطُّ مِثْلُ مَا تَدَاخَلَنِي مِنْ هَيْبَتِكَ! «به جهت هيبت و جلالي كه تو داري زبان من به سخن گشوده نميشود. من بسياري از علماء را مشاهده نمودهام و با بسياري از متكلّمين به مناظره و بحث پرداختهام، اما هيچ گاه همانند ابّهتي كه از تو به من رسيده است از ايشان نرسيده است!»
حضرت گفتند: آري چنين است، وليكن من سوالي را مطرح ميكنم و تو بر آن التفات كن! آنگاه فرمودند: أمَصْنُوعٌ أنْتَ أوْ غَيْرُ مَصْنُوعٍ؟! «آيا وجودت ساخته شده است يا غير ساخته شده؟!»
عبدالكريم بن أبيالعوجاء گفت: بلكه من غير ساخته شده هستم!
حضرت عالم علیه السلام به وي گفتند: فَصِفْ لِي لَوْ كُنْتَ مَصْنُوعاً كَيْفَ كُنْتَ تَكُونُ؟!
«براي من توصيف كن كه اگر فرضاً وجودت ساخته شده بود، چطور و چگونه بودي؟!»
بقیه در ادامه مطلب